نامه سرگشاده
حضرت آیت ا... هاشمی رفسنجانی
سلام
عرض ادب و احترام دارم و پوزش می طلبم اگر نامه از چارچوب های اداری و نوشتاری بدور است.
نمی دانم حرف را از کجا باید را شروع کنم، شاید بی حرمتی این میهمان متمدن! باعث شد که کاسه صبرم لبریز شود و دگر تاب نیاورم این همه کم لطفی و نامهربانی به شما را
عجب صبری دارید شما!
من یک جوانم، زاده سال های آخر جنگ و بزرگ شده و ساکن کربلای ایران.
بگذارید کمی به گذشته ها برگردم، به زمانی که به دست بعضی احساساتی ها! کتاب تخریب هاشمی ورق خورد، به دورانی که بعضی ها با استفاده از احساسات مردم خواستند جلوی شما قد! علم کنند. این داستان آنچنان دنباله دار شد و داشت شورش در می آمد که دگر خود حضرت آقا پا به میدان گذاشتند و یک تنه مقابل تمام اراجیف ایستادند.
زمانی که آن صحبت های تاریخی را ایراد فرمودند، تازه من و خیلی های دگر فهمیدیم چه مظلوم اند کسانی که در عیان تهمت اشرافی گری میخورند اما در نهان همچو امام مجتبی (ع) تمام دارایی خود را راه خدا انفاق می کنند.
خیلی ها ادعای مالک اشتر شدن علی را دارند اما مالک را باید در لابلای کلمات خود علی باید جست. آری همانی که یک دهه است به جبر روزگار و بدخواهان در خفا علی را یاری می کند. و دلخوشی علی به حضور دوست قدیمی و یارش، مالک است.
بدخواهان بدانند که شاید با چندین سال کار شبانه روزی توانستند در دیده ی افراد اندکی شما را تخریب کرده باشند اما در دل من و خیلی های دگر ، شما برای همیشه یک " یادمان مقدس اید"
اگر نوشتارم به درازا کشید و طولانی شد پوزش می طلبم که این حرف ها ناگفته های چندین سال بودند که بیان شدند و بازهم عذر می خواهم که اینقدر کاسه صبرم کوچک است.
تخریب نخواهند شد آنانی که مرام سازندگی دارند.
خداوند یار و یاورتان "سردار سازندگی"