تا حسین...
این روزها
بسیارند کسانی
که تنها، "یا حسین" می گویند
اما بدانید
پس بیایید با کسانی باشیم
که "با حسین" هستند
که "تا حسین" راه بسیار است...
"رهگذر"
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۳۰ ساعت توسط امیر رهگذر
|
ارادتمندی به سبک چین!
ارادتمندی به سبک چین!!!
آنقدر کالای چینی به خوردمان داده اند
که بعضی ها
حتی ارادتشان به حسین بن علی هم چینی شده!
یعنی تاریخ انقضای کمی دارد
تاریخ مصرفشان کوتاه است! فقط 10 روز
ای کاش حداقل چینی درجه یک بود
اما همچو اجناس بازار
درجه چندمی ست
یعنی قبلا 10شبانه روز بود
اما حالا می بینیم
که روزها دگر خبری از ارادت به ندرت می یابی
فقط 10 شب!...
"رهگذر"
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۷ ساعت توسط امیر رهگذر
|
اگه موقع نظر دادن
شماره امنیتی نبومد
اف ۳ رو بزنید
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۵ ساعت توسط امیر رهگذر
|
پاییز غایب
در کلاس امسال خوزستان
پاییز غیبت خورد!!!
تابستانی که به یکباره زمستان شد...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۵ ساعت توسط امیر رهگذر
|
سیب زمینی...
خدایا مرا از زمین اخراج کن
نه سیبی هست برای گاز زدن
نه حوایی که شوق باشد برای ماندن
حال دگر همه ی
حواها، هوی شده اند
و سیب ها
سیب زمینی...
"رهگذر"
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۴ ساعت توسط امیر رهگذر
|
برکه خالی
برکه ای لب آ لب از آب زلال
کز چشمه چشم جوشیده
و
عبور داده از صافی سینه
عمریست چشم انتظار
تا از میان تنگ های آسمان
برای او تنها
یک کوچک ماهی ببارد...
نکته اخلاقی: لطفا کوسه ماهی ها نخوانند
چون فقط برای ماهی کوچولو جا هست
اونم یه دونه!
پی نوشت: کوسه ماهی, به آن دسته از ماهیانی گفته می شود که آنقدر آب برکه خورده اند که دگر بک پا دریا! شده اند
و دگر در برکه جای نمی گیرند اما می خواهند به زور خود را جا کنند....
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۳ ساعت توسط امیر رهگذر
|
ورزقان!
این روزها حال دلم شبیه آذربایجان است
بدجور می لرزد وجودم
تا می آیم به خود آیم
باز
زیر خروارها، خروار
خاطراتت دفن میشوم...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۳ ساعت توسط امیر رهگذر
|
منطق نفهم!
حواست نیست
لابلای چرخ دنده های منطق
دارد له می شود دلم
چه دردی می کشم من
چه حالی دارد این دل...
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۱۵ ساعت توسط امیر رهگذر
|
رسیدن به خدا
اگر به حد دوست داشتنت
قد می کشیدم
به خدا می رسیدم...
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۱۳ ساعت توسط امیر رهگذر
|
بیابان
من از درد فراق
سر به بیابان زده ام
و تو
دل به خیابان...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۱۰ ساعت توسط امیر رهگذر
|
محبت
عده ای محبت را با چشمهایشان گدایی می کنند
وعده ای دگر
به نسبت وسعت جیبشان
آن را می خرند
آهای غریبه ها
محبت گرفتنی نیست
بخشیدنی ست
دادنی ست...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۰۹ ساعت توسط امیر رهگذر
|
