برگ سبز چای
در دشت سرسبزی
و با باد می رقصی
و
آزاد است از برای خودش
باوقار
به امید وصلٰ می چینندش و ...
همبستر و همٰ آغوش آب می کنندش
آب کز او رنگ گرفت
وقتی که خوب شیره جانش را نوشید
آرام که شد
سیاه و کبود می شود و چروکیده
حال می شود تفاله!!!
دور می اندازندش و ...
حواسمان باشد
همیشه سبز باشیم
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۳/۱۷ ساعت توسط امیر رهگذر
|