شماره 67
انتظاری تلخ...
انتظارش همه زهر است!
عمرت را پوچی ست
دگر ندارد صبر برایت معنا!
گر رود بی خبر
تنها بگوید که من رفتم ای رهگذر
بگوید آغاز کرده ام یک سفر
انتظارش همه تلخ است
گر بگوید یافته است همسفرش را
آن همه دیروز فدایش کردی، که بیابی و ببینی او را در فردا
همه پوچی ست دنیا، گر نباشد او
انتظار را همه تلخی ست
انتظارش همه تلخ است
گر نباشد در فردا
انتظار کشیدن را چه سود؟
انتظارش همه تلخ است.....
دلنوشته های یک رهگذر – شماره 67
بامداد جمعه 01/11/1389 ساعت 03:09